کریستیان بوبن
من یک چنارم در حیاط مهدکودکی در روزی تعطیل.
من خانه ای هستم از آجرهای سرخ، کنار معدنی متروک.
من ملافه ای هستم که زیر شیروانی خانه ای کوهستانی خشک می شود.
من غباری زیر یک تختم، تصویری فراموش شده ام در کتابی،
پارچه ای هستم در کامیونی کوچک در شب خلوت یک بازار.
من هر جایی هستم که در آنجا چیزی بی انتظار کشیدن چشم به راه است.
من چیزی را که دنیا به آن توجهی ندارد در خود جذب می کنم.
در کنار این چیزهای بی بها پند می گیرم. مراقبت می کنم. و می نویسم.
[کریستیان بوبن / تصویری از من کنار رادیاتور]






































پناه بردن به طبیعت بکر